RUMINA
در تاریکی قدم زدم ، در سکوت فریا زدم تا پدید آیم در میان پنهان ها تا شنوده باشم در میان ناشنوایان تا گوینده باشم در میان بی زبا نها اگر چه فریادم رساتر از سکوت نیست ،اما امیدم به نوری است در تاریکی قدم هایم امیدم را در تاریکی فراموش نخواهم کرد. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسنده پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |