RUMINA
تو کــه هیـــچ وقت از دنیای من پــاک نمـی شوی فقـط گاهی رنگ می بازی خودم با همـــان بغض همیشگی مداد رنگی های کودکی هایم رامی آورم و دوباره رنگــت می کنم رنگ و رو که پیدا کـــردی،دوبـــاره می روی و بــاز هم، مـن می مــانم و حسرت کوچک شدن مداد رنگی هایم...
من به مردی وفا نمودم و او پشت پا زد به عشق و امیدم هر چه دادم به او حلالش باد غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من کودکی سبکسر بود خود ندانم چگونه رامش کرد او که می گفت دوستت دارم پس چرا زهر غم بجامش کرد
اگر از شهد آتشین لب من جرعه ای نوش کرد و شد سرمست حسرتم نیست زآنکه این لب را بوسه های نداده بسیار است
باز هم در نگاه خاموشم قصه های نگفته ای دارم باز هم چون به تن کنم جامه فتنه های نهفته ای دارم
باز هم می توان به گیسویم چنگی از روی عشق ومستی زد باز هم می توان در آغوشم پشت پا بر جهان هستی زد
باز هم می دود به دنبالم دیدگانی پر از امید و نیاز باز هم با هزار خواهش گنگ می دهندم بسوی خویش آواز
باز هم دارم آنچه را که شبی ریختم چون شراب در کامش دارم آن سینه را که او می گفت تکیه گاهیست بهر آلامش
زانچه دادم به او مرا غم نیست حسرت و اضطراب و ماتم نیست غیر از آن دل که پر نشد جایش بخدا چیز دیگرم کم نیست
کو دلم کو دلی که برد و نداد غارتم کرده، داد می خواهم دل خونین مرا چکار آید دلی آزاد و شاد می خواهم
دگرم آرزوی عشقی نیست بی دلان را چه آرزو باشد دل اگر بود باز می نالید که هنوزم نظر باو باشد
او که از من برید و ترکم کرد پس چرا پس نداد آن دل را وای بر من که مفت بخشیدم دل آشفته حال غافل را
قویترین " مرد " دنیا هم که باشی
نذر کردم...!!! .
اگر
نیایی...!!!
.
... پیاده
از یادت
بروم...!!!
همه برایم دست تکان دادند،
شیشه نازک احساس مرا دست نزن ! چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !!!
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …
کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
چند روز پیش دلم نگران بود. نفس در سینه ام نمیماند.
آرام نداشتم
هر لحظه بد تر میشدم.
یا تو افتادم
از آرامشی که گرفتم از پا افتادم
کاش کنارم بودی...........
اگر یک قورباغه تیزهوش وشاد را بردارید وداخل یک ظرف آب جوش بیندازید قورباغه چه کار می کند؟
برو ادامه تا بفهمی منظور این حرفم چیه. لطفا ادامه رو بخون..... ادامه مطلب ...
مـن نـه به راز و افسـون
گل سـرخ ِ "سهرابـم"
نـه به دوسـت داشتنـی بـودن
گل سـرخ ِ"شـازده کوچولـو"
خـودم هستـم برای دلِ خـودم!
غـریب / قـریب
مسـافر راهـی مبـهم
چشـم انتـظار ...
گاه خسـته و پژمـرده
از هیـاهوی روزگـار
خـط خـطی های میکنم
از سـر دلتنـگی
...
حضرت على (ع) : افلاطون : امرسون : امام على (ع) : لورنس دورل : شكسپير :
شكسپير :
يک نفر نيست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها مي خواهي؟ صبح تا نيمه شب
منتظري
همه جا مي نگري
گاه با ماه سخن مي گويي
گاه با رهگذران،خبر گمشده اي مي جويي !
راستي گمشده ات کيست؟
کجاست؟
صدفي در دريا است؟
نوري از روزنه فرداهاست يا
خدايي است که از روز ازل پنهان است
همین جوری الکی الکی اومدی تو دلم که چی؟
بعدش نه که بزاری بری نههههههههههه
میشینی بدونه هیچ حرفی فقط نگام میکینی
نمیدونم اون نگاهت چه معنی میده
توی ذهنت داری منو ستایش میکنی یا تحقیر؟؟؟؟؟
هیچی معلوم نیست
اینا مهمه ها ولی........
این که درام حالشو میبرم که کسی که عاشقشم بهم ذل زده یه دنیا می ارزه
منم فرصت رو غنیمت میشمرم و تا میتونم تو چشماش نگا میکنم
تا از یادم نره نگاهش
اخه دیر به دیر نگاهم میکنه
اینم از شانسه منه
سلام عزیزم. من همچنان منتظره نظرت هستم حالا که اومدی نظرتو بهم بگو. نظر نداده از پیشم نرو... که دلم میشکنه
این یه لینکه ثابته
Shakespeare Said :
شکسپیر گفت
I always feel happy, you know why?
من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ Because I don't expect anything from anyone, برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم، Expectations always hurt .. Life is short .. So love your life .. انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زندگی کوتاه است .. پس به زندگی ات عشق بورز .. Be happy .. And keep smiling .. Just Live for yourself and .. خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و .. Befor you speak » Listen قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن Befor you write » Think قبل از اینکه بنویسی » فکر کن Befor you spend » Earn قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش Befor you pray » Forgive قبل از اینکه دعا کنی » ببخش Befor you hurt » Feel قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن Befor you hate » Love قبل از تنفر » عشق بورز That's Life … Feel it, Live it & Enjoy it. زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
اگه احساسمو کشتی ،اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت ،به غریبه سر سپردی.
بدون اینو که دل من ،شده جادو به طلسمت.
یکی هست این ور دنیا،که تو یادش مونده اسمت
هرکجا هستم از تو خواهش ها دارم. از تو میخواهم انقدر سبز نشو تا شاخه هایت را برچینند از تو میخواهم انقدر زیبا نباش تا صحر گاهی تو را برای خود برگزینند. از تو تمنا میکنم سایه ات را بر سر هر کسی نگستران،ترسم از این نیست که ترا برای خود برگزینند؛ ترسم این است که بر پای تو آتشی را شعله ور کنند و زبانم لال برگهای نرم و تازه ات را به خاکستری آلوده و بی ثبات بدل کنند گل زیبای من، مراقب خودت باش. تو همیشه گل نازو زیبایم خواهی بود، حتی اکنون که درخت زیبا و رشید و پر ز گل شده ای. می دانی من کی ام؟ من همان پروانه ای هستم که هر روز به دورت میچرخم و با بالهای ظریفم مراقبت هستم. دل گیرم از همتون. آمار بازدید کننده هام بالاس ولی هیچ کودومتون نظر نمی زاریت.خیلی ناراحتم.
برای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد.
پائولو کوئلیو
خدایا! به من زیستنی عطا كن كه در لحظه مرگ، بربی ثمری لحظه ای كه برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا كن كه بر بیهودگی اش سوگوار نباشم.. خدایا چنین زیستن را تو به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم دانست...
چند وقت پیش یه خبر خیلی خیلی نیمه وحشتناک شندیم. واسه من که مشکلی نیست ولی واسه بعضی ها ممکنه خدا نکرده مشکلاتی پیش بیاد
ادامه مطلب ...
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
یه نظر بورو ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... سلام رفقا
یه داستان خیلی عالی و زیبا از یکی از دوستان که برام فرستاده بود،گرفتم. تا تهش بخون خیلی عالیه.جدی میگم
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دخترجوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاهقرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد
برید ادامه مطلب....
ادامه مطلب ... گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود
زندگی ؛عشق ؛اسارت، همه بی معنا بود
آنچنان محو تماشای تو من مانده ام که گویی هم چون این شمع سوختنم نا پیداست.
من از درون میسوزم اما توچه خواهی دید در پرتوهه این سوختگی
هرگز از نگاهت هیچ نفهمیدم
اما
من عاشق نگاه لرزانت... همیشه خواهم ماند......
نا امیده نا امید به دنباله ذره ای امید
ذره ای میبینم و میگم "امید"
این شده رسم منه نا امید بی امید
در تاریکی قدم زدم ، در سکوت فریا زدم تا پدید آیم در میان پنهان ها تا شنوده باشم در میان ناشنوایان تا گوینده باشم در میان بی زبا نها اگر چه فریادم رساتر از سکوت نیست ،اما امیدم به نوری است در تاریکی قدم هایم امیدم را در تاریکی فراموش نخواهم کرد.
حرکت کردن در جهت رودخانه هنر نیست این کار را ماهی مرده هم می تواند انجام دهد....
شکسپیر می گوید:به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد
سلام و خوش آمدی اینجا وبلاگه خودته هر چی دوس داری من برات میزام.بیشتر دوس دارم داستای شما دوستان رو تو این وبلاگ بزارم.خیلی از ما بعضی وقتا شعر ها و داستانای قشنگی میگیم ولی نمیتونیم کاری کنیم که همه بخوننشون. من هستمو دوس دارم که با هم نظر بدیم راجع به داستان ها و شعر ها مون.منم مطلبای خودمم میزارم. ممنونم که اومدی پیشم آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسنده پيوندها تبادل لینک هوشمند |
|||
|